دوره ای که به جرات میتونه ورق زندگیتو عوض کنه!


» معرفی کتاب: بازی دروغ

معرفی کتاب: بازی دروغ

عنوان کتاب: بازی دروغ

نویسنده: روث ور

مترجم: آناهیتا شجاعی

انتشارات : نشر نون


روث ور نویسنده ی بریتانیایی چیره دست رمان های روان شناسی جنایی است. بعضی از آثار او از جمله در یک جنگل تاریک تاریک و زنی در کابین 10 دستمایه ی آثار سینمایی و تلویزیونی قرار گرفته است. این نویسنده ی جوان را «آگاتا کریستی عصر حاضر» نامیده اند.

در بازی دروغ وارد دنیای دختران نوجوان می شویم و با آن ها در بازی های خطرناک، دوستی و رازهایشان شریک می شویم.

بازی دروغ در سه قانون ساده خلاصه می شود:

قانون اول: دروغ بگو؛ قانون دوم: حرفت را دوتا نکن؛ و قانون سوم: گیر نیفت.

اگر شما هم می توانید این سه قانون را به درستی رعایت کنید، در بازی دروغ موفق خواهید شد در غیر این صورت.."

کتاب بازی دروغ، رمانی است که اولین بار در سال 2017 منتشر شد. در صبح یکی از روزهای ماه ژوئن، زنی در حال قدم زدن با سگ خود در روستایی ساحلی است. قبل از این که زن بتواند کاری کند، سگ به درون آب می پرد تا چیزی را بیرون آورد که ابتدا به نظر می رسد یک تکه چوب است. اما زمانی که زن می فهمد آن شیء، واقعا چه چیزی بوده، کاملا شوکه می شود. صبح روز بعد، سه زن با نام های فاطیما، تئا و ایزابل، پیامی را دریافت می کنند که امید داشتند هیچ وقت با آن رو به رو نشوند؛ پیامی از کیت، نفر چهارم در گروه دوستی قدیمی و جدانشدنی آن ها، که می گوید: «بهت نیاز دارم.» کتاب بازی دروغ، رمانی پر پیچ و خم و نفسگیر است که مانند سایر آثار موفق روث ور، شما را وادار می کند تا انتها به حدس زدن ادامه دهید.


بخشی از متن کتاب:

پیامکی سحرگاهان به دستش می‌رسد که تنها شامل سه کلمه است:

«بهت نیاز دارم.»

ایسا همه چیز را رها می‌کند، نوزاد دخترش را برمی‌دارد و یک‌راست به سمت سالتن به راه می‌افتد. او مهم‌ترین روزهای زندگی‌اش را در مدرسه شبانه‌روزی‌ای که اطراف آن‌جا بود، گذرانده است؛ روزهایی که هنوز هم سایه‌شان بر دوش او سنگینی می‌کند. ایسا و سه تن از بهترین دوستانش عادت به بازی دروغ داشتند. آن‌ها برای این که دیگران داستان‌های عجیب‌شان را باور کنند، با هم رقابت می‌کردند. حال پس از گذشت هفده سال از این پنهان‌کاری‌ها، چیزی وحشتناک در ساحل پیدا شده است. چیزی که ایسا را به همراه سه‌زنی که سال‌هاست آن‌ها را ندیده، اما هرگز فراموش‌شان نکرده است، مجبور به رویارویی با گذشته می‌کند، تجدید دیدار گرمی در کار نیست: سالتن برای آن‌ها امن نیست، نه بعد از کاری که کرده‌اند. وقت آن است که این زنان تکلیف داستان‌شان را روشن کنند...

یاد روزهای مدرسه سالتن که می‌افتم، چیزی که خیلی به نظرم می‌آید تفاوت‌هاست. نور کورکننده آفتابش که در روزهای زمستانی از سمت دریا می‌تابید و تاریکی‌های شب‌هایش که تمام روستا را می‌گرفت ــ و حتی تاریک‌تر از هر پارکی در لندن بود. سکوت محضی که توی کلاس‌های هنر بود و همهمه توی ناهارخوری، با سیصدتا دانش‌آموز که منتظر بودند تا به آن‌ها غذا بدهند. و مهم‌تر از گروه‌گروه شدن بچه‌ها که فقط بعد از گذشت چند هفته در آن خوابگاه گرم به وجود آمد... و دشمنی‌هایی که به دنبال داشت. 


فرم ارسال نظر


مطالب پیشنهادی از سراسر وب




  تهران وکیل   |   فروش تجهیزات ویپ   |   مشاور ایرانی در لندن   |   گردشگری ارم بلاگ  


آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین مطالب مجله


آلینز، تجربه لذت‌بخش خرید از سراسر دنیا! آلینز، تجربه لذت‌بخش خرید از سراسر دنیا! مشاهده