» معرفی کتاب : بیشعوری!
عنوان کتاب : کتاب بیشعوری
نویسنده : خاویر کرمنت
مترجم : محمود فرجامی
هرآدمی، چه پولدار و چه بی پول، چه زن و چه مرد، چه پیر و چه جوان ممکن است به بی شعوری مبتلا شود. نه باهوش بودن ونه کودن بودن، هیچ کدام مانع از ابتلا به این عارضه نمی شوند. به عبارت دیگر، بی شعوری مرضی است که می تواند هر کسی را در هر زمانی، بدون هیچ هشداری آلوده کند...
کتاب بیشعوری با عنوان فرعی راهنمای عملی شناخت و درمانِ خطرناکترین بیماری تاریخ بشریت، اثری است بین رشته ای که در مورد رفتارهای فردی و اجتماعی هر شخصی در زندگی روزمره بحث میکند . انسانهایی که در جامعه خود را سرتر و برتر از بقیه می دانند و مردم را زیر دست خور می بینند و حس خود برتر بینی دارند در این کتاب با اصطلاح بیشعور از آنها نام برده شده است .
این کتاب از همان اسمش هم مشخص است به طور کلی راجب بیشعوری است که نویسندش «خاویر کرمنت» حتی اعتراف میکند خودش هم این مشکل را تا ۴۰سالگی داشته و درمان شده است، به دیگران راهکار میدهد و مثال میزند و معتقد است که تمام کسانی که از این بیماری رنج میبرند باید قبولش کنند تا درمان شوند! این کتاب کمک میکند رفتارهای نادرست بقیه و خودمان را بشناسیم و با آن مقابله کنیم .کتاب هم توسط اول شخص بیان میشود و هر از گاهی هم طنز دیده میشود.
نویسنده در این کتاب به تمامی رفتارهای ریز اجتماعی اشاره نموده است رفتارهایی که همه ما از زشت بودن آنها آگاهیم ولی به میزان هزینه ای را که این رفتار بر فرد و جامعه تحمیل خواهد کرد آگاهی نداریم.
پشت جلد کتاب بیشعوری متنی آمده است که به خوبی تصویری از بیشعوری و افراد بیشعور ارائه میکند. سوالهایی در این متن پرسیده میشود که بدون شک بیشتر ما پاسخ مثبتی برای آنها داریم:
آیا از اینکه همسایهتان زبالههایش را در جوی آب میریزد عصبانی هستید؟ آیا تا به حال پیش آمده که در ادارهای برای گرفتن یک امضا روزها و ساعتها در آمدوشد باشید؟ آیا احساس میکنید برخوردهای رئیستان با شما توهینآمیز است؟ آیا با شنیدن حرفهای سیاستمداران دچار رعشه و ناسزاگویی میشوید؟ هیچ دلتان خواسته یک صندلی را بر فرق پزشکی بکوبید که بدون آنکه اجازه بدهد در مورد بیماریتان توضیحی بدهید شروع به نوشتن نسخه کرده است؟ آیا از دیدن مجریهای تلویزیون عصبی میشوید؟ آیا وسوسه خفهکردن فامیلهایی که دائما مشغول فضولی و نصیحت و بزرگتریاند، زیاد به سراغتان میآید؟ با همکاران از زیرِ کار دررو و زیرآبزن زیاد دست به یقه میشوید؟ آیا هر هفته دوستانی به سراغتان میآیند که بخواهند شما را به فعالیت تجاری یا آیین جدیدی دعوت یا دستکم چاگرایتان را باز کنند؟ رابطهتان با همسرتان چطور است؟ به فکر جداشدن از او هستید یا آنقدر شرور است که حتی جرئت جداشدن از او را هم ندارید؟
بیش از شانزده سال از انتشار کتاب «بیشعوری» اثر دکتر خاویر کرمنت می گذرد. پزشکی که بنابر اعتقاد خود توانسته پرده از بیماری جدیدی در زندگی روزمره مردم دنیا بر دارد. اینکه چگونه یک کتاب روانشناسی توانست انقلابی را در مراکز عرضه کتاب به راه بیاندازد و در اکثر کتابفروشی ها رکوردشکنی کند و در صدر فروش جا داشته باشد، قطعا شما را کنجکاو خواهد کرد که برای یکبار هم که شده نگاهی به این اثر شگفت انگیز بیندازید.
حتما شما هم تصویر خودروی پراید پارک شده در مقابل درب منزلی که بر دیوارش علامت پارک ممنوع درج شده است را دیده اید. تصور ما در چنین موقعیتی یا پنچرکردن خودرو است یا حمل با جرثقیل. ولی صاحب منزل فوق در اقدامی جالب یک نسخه از کتاب بیشعوری به همراه تکه کاغذی را بر روی شیشه خودروی مربوطه قرار داد و روی آن نوشت (این کتاب بدلیل توقف خودروی شما مقابل پارکینگ و ایجاد مزاحمت برای ساکنین منزل به شما هدیه می گردد!) بیشعوری تلنگری است به اعضای جامعه تا کمی بیشتر نسبت به رفتارهای روزمره خود تامل کنند. در مرحله اول شاید اگر یک نفر شما را بیشعور خطاب کند؛ عصبانی شوید و حتی با او درگیر شده و به وی ناسزا بگویید. در حالی که بیشعوری فحش نیست بلکه بیماری است که اکثریت قریب به اتفاق اعضای جامعه را به خود آلوده کرده و چیزی که آن را خطرناک می سازد این است که شما در بیماری جسمی با باکتری ها و ویروس هایی طرف هستید که از محیط به شما سرایت کرده و راه درمان مشخصی دارد اما بیشعوری هیچ منشا خاصی ندارد و تنها از رفتار و کردار انسان ها بروز می کند و موجبات ناخوشایندی دیگران را فراهم می آورد.
کسی که برای محیط زیست خود و دیگران ارزش قائل نیست، کسی که از هرجایگاهی به مردم دروغ می گوید، کسی که به سایرین ظلم می کند و یا هر کسی که به هر نحوی حقوق دیگران را پایمال می کند در معرض این بیماری قرار گرفته است. حالا شدت بیشعوری در برخی کم است و در برخی دیگر خیلی زیاد.
آنچه نسبت به آن تاکید می شود پایبندی به حقوق و تکلیف اعضای جامعه نسبت به یکدیگر است. بعنوان مثال می توان به رونمایی از منشور حقوق شهروندی توسط رئیس جمهور اشاره کرد که خود گامی ارزشمند در مسیر بازشناسی تکالیف آحاد مختلف مردم به همدیگر است. وظایف حاکمیت به مردم، مردم به حاکمیت و مردم به مردم، موضوعی که باید مورد مطالبه قرار گیرد و هر کسی که در این وظایف کوتاهی کند حقوق دیگران را زیر پا نهاده و باید مواخذه شود.
تشکیل کمپین های مختلف در فضای مجازی تحت عنوان "مبارزه با بیشعوریسم" خود نشان از حساسیت موضوع می دهد و اینکه خطر بیشعوری بیش از پیش جامعه ما را تهدید می کند. بیشعوری یا بنابر گفته نگارنده کتاب که از آن به عنوان خطرناک ترین بیماری تاریخ بشریت نیز یاد می شود، می تواند در هر لباسی ظاهر شود؛ از بیشعوری در تجارت بگیر تا بیشعوری در رسانه. کسی که فساد می کند، کسی که دزدی می کند، کسی که اختلاس می کند و یا هر معضلی که اسمش را می گذارید، یقین داشته باشید که منشا آن به بیشعوری باز میگردد.
امید آنکه شاهد آگاه سازی تمامی اعضای جامعه نسبت به این مقوله باشیم تا بتوان زمینه های ریشه کنی بیشعوری را فراهم کرد. اما قبل از هر کاری باید از خودمان شروع کنیم.
اما درمورد این کتاب یک نکته مهم و اساسی وجود داردکه نباید آن را از یاد برد. خواننده کتاب بیشعوری باید مراقب باشد در دام خودبرتربینی گرفتار نشود. این این طبیعی است که عموم آدم ها در مورد خودشان موضوعات منفی را قبول نکنند و به خودشان به عنوان یک انسان متشخص و بافرهنگ نگاه کنند. چه کسی دوست دارد فکر کند که یک بیشعور است؟ مسلما هیچ کس. پس وقتی سراغ این کتاب رفتید باید با این این ذهنت شروع به خواندن آن کنید که من در پی اصلاح رفتار خودم هستم نه اینکه انسان های بیشعور را بهتر بشناسم که فردا در خیابان یا سرکار یا هر جای دیگر آنها را شناسایی کنم.
این کتاب را برای آن خوانید که ازاین به بعد هر رفتار نامناسب و نادرستی مشاهده کردید، فورا به آن شخص کتاب بیشعوری را معرفی کنید.
خاویر کرمنت، به سبب نگارش سهگانه کتاب های «بیشعوری» به شهرت رسید.
«بیشعوری تا همیشه» دومین کتاب از سهگانه بیشعوری است. محبوبیت نخستین کتاب خاویر کرمنت، «بیشعوری بس است دیگر»، باعث شد تا او کتابی دیگر با عنوان «بیشعوری تا همیشه» بنویسد. او در این کتاب، مبتلایانی را مورد بررسی قرار میدهد که در آنها بیماری بیشعوری شدت گرفته و ظاهرا کار از درمان هم گذشته است. آنها انسانهایی هستند که بیشعوری تا ابد را انتخاب کردهاند. کرمنت افسوس میخورد که در کتاب اولش، بیشعوری، بس است دیگر، زیادی خوشبین بودخ و باز هم هستند افرادی که از قبول بیشعوریشان و اینکه به دنبال درمانش باشند سر باز میزنند.
دکتر کرمنت فهرستی از بی شعوران اصلاح ناپذیر پیشنهاد میکند. او در این کتاب توضیح میدهد که چگونه میشود آنها را شناخت و جلویشان را گرفت.
بخشی از کتاب :
«بیشتر بیشعورها را میتوان از روی رفتار تهاجمی و اخلاق قلدرمآبانهشان شناخت. اگر با گردنکلفتی و ترساندن دیگران نتوانند کارشان را به انجام رسانند، حقه سوار میکنند یا قانون و مقررات را طوری انگولک میکنند تا نتیجهاش به نفعشان شود. مثل تمام اعتیادها، مسالهی انکار در بیشعوری هم مسالهی مهمی است. آنها قبول نمیکنند که باید مسئولیتپذیر باشند و یا دستکم زیر حرفشان نزنند و حاضر به پذیرش اشکال و اشتباه در کارشان باشند.
بیشعورها کسانیاند که فکر میکنند قانون در رابطه با آنها تعریف و معین میشود و آنها تافتههای جدابافتهایاند که حق انجام هر کاری را که اراده کنند، دارند. بیشعوری مرض وقاحت و سوءاستفاده از دیگران است. مشکل درمان بیشعوری آن است که آدم بیشعور معمولا قبول نمیکند، بیشعور است. اگر هم عاقبت قبول کند، باز هم تمایل دارد تقصیر آن را به گردن دیگران بیندازد.
بیشعورها انکار را نوعی هنر میدانند و آن را به مثابه دین و آئین مینگرند. آنها هرچیزی را تکذیب میکنند، و این یکی از راههای به دام اندختنشان است. هرچیزی را که می خواهید آنها تائید کنند؛ برعکسش را به آنها بگوئید.
معتقدند که اصلا اشتباه نمی کنند. فکر میکنند که اخلاق امری واهی است. اما درمورد عشق: سراسر زندگی بیشعورها عشق ورزیدن است؛ منتها به خودشان! بیشعورها براساس طبیعتشان نمیتوانند کسی را دوست بدارند، بجز مواقعی که پای منافعشان در میان باشد.
بیشعورها عاشق این چیزها هستند؛ خودشان، موقعیتشان، ثروت و مقامشان، ماشینشان، نظراتشان!
فداکاری در قاموس بیشعورها معنی ندارد، مگر به این که دیگران در برابرشان تسلیم خواسته هایشان شده باشند. بیشعورها عاشق حرف زدن هستند، مخصوصا درباره خودشان وتعریف کردن از خودشان!بیشعورها هنگامی با دیگران ارتباط برقرارمیکنند که عیبجوئی کنند، خودشان را بزرگ نشان دهند! اهمیتی به دانسته های دیگران نمیدهند. برای حفظ کردن خودشان و تخریب دیگران زیاد دروغ میگویند! بیشعوری خطرناکترین بیماری تاریخ بشریت است !
هرچند که برخی افراد سعی نمیکنند بر سختیهایشان چیره شوند؛ فقط در آنها میغلتند. تا حالا بهترین تلاش خود را با ادامهی زندگی در سکوت و ناامیدی کردهاند. اما سپس زندگی ساکتشان از هم میپاشد. با تکانی شدید از انزوای خود به سوی توجهِ شدید پرتاب میشوند. آنها به نوعی جدید از «قهرمان» تبدیل میشوند: قربانی.
باید به خاطر داشت که اینها افردیاند که تسلیم شدهاند. به جای التیامدادن خود و غلبهکردن بر مشکلاتشان، نفسِ آسیبدیدهشان را در آغوش گرفته و رفتار عصبی خود را پذیرفتهاند. آنها احساسات جریحهدار خود را به نشان اصالت و نجابت تبدیل کردهاند. حالت قربانیشدن را حفظ میکنند تا از آن به عنوان اجازهنامهیی برای سواستفادهکردن از افرادی که در باقیِ زندگیشان میبینند، استفاده کنند.
رامترین نوع بیشعورها، بیشعورهای آبزیرکاهند. البته منظور این نیست که این نوع بیشعورها کمخطرتر از بقیه بیشعورهایند، بلکه منظور این است که زیاد به چشم نمیآیند. بیشعورهای آبزیرکاه با مشاهده واکنش جامعه نسبت به بیشعورهای تمامعیار ترجیح میدهند که پشت نقابی از مهربانی و خونسردی پنهان شوند، اما در عین حال همواره میدانند که چگونه این خنجر غلافشده را بهموقع بیرون بکشند و بدون اینکه هیچکس تصورش را بکند، کار خودشان را بکنند.»