*«کودکان هرگز به بزرگترهایشان خوب گوش نمیکنند، اما هرگز دست از تقلید کردن از آنها برنمیدارند.»
*من ترسی ندارم از اینکه روی یک تردمیل بمیرم. آن موقع کسی نمیتواند از من سبقت بگیرد. شاید استعداد شما بیشتر از من باشد، شاید از من باهوشتر باشید، شاید جذابتر از من باشید. شاید همه آن چیزها باشید و از ۹ نظر از من بهتر باشید. اما اگر با هم روی تردمیل راه برویم، دو حالت ممکن است پیش بیاید: یا شما اول از تردمیل خسته میشوید و پایین میآیید یا قرار است من آنقدر روی تردمیل راه بروم تا بمیرم. به همین سادگی.»
*نه نمرات SAT، نه رتبه دبیرستان، نه تجربه رهبری و نه توانایی ورزشی. و نه نمره کلی متقاضی. هیچکدام از اینها اهمیتی نداشتند. بلکه سرسختی، ملاک موفقیت بود.
*برای رسیدن به سرسختی هم راه سخت وجود دارد و هم راه آسان. راه سخت این است که فقط خودت به تنهایی این کار را بکنی. اما راه آسان این است که از روحیه انطباق استفاده کنی. نیروی محرک انسانی اولیه برای سازگاری، چون اگر بین افراد زیادی باشی که سرسختاند، تو هم خیلی زود مانند آنها سرسخت خواهی شد.»
*بالأخره روزهای بد به روزهای خوب تبدیل میشوند و همیشه امیدی برای تلاش کردن و تلاش کردن دوباره وجود دارد.
*چرا افراد موفق در تلاشهایشان اینقدر مصر هستند؟ برای اکثر آنها، هیچ انتظار واقعبینانهای از رسیدن به آرمانهایشان وجود ندارد. از دیدگاه خودشان، هیچوقت بهاندازه کافی خوب نیستند. آنها در مقابل افراد ازخودراضی قرار داشتند و باوجود این، واقعاً در عین ناراضی بودن، حس رضایت را تجربه میکردند. هرکدام از آنها به دنبال علایقی ناموازی و مهم بود و خود همین تکاپو دقیقاً بهاندازه موفقیت برایشان لذتبخش بود. حتی اگر بعضی از کارهایی که باید انجام میدادند خستهکننده یا کسالتآور یا حتی دردناک بود، هرگز به تسلیم شدن فکر نمیکردند. اشتیاق آنها ماندگار بود.
*باید بتوانی تصمیمات سنجیدهای درباره میلیونها دلار بگیری و همچنان بتوانی شبها بخوابی.
*نمیخواهم فقط شغلی داشته باشم. میخواهم یک کار داشته باشم. من هر روز خودم را به چالش خواهم کشید. هر وقت شکست بخورم، دوباره از جایم بلند میشوم. شاید باهوشترین فرد یک اتاق نباشم، اما سعیام را خواهم کرد که سرسختترین آنها باشم.
*من همیشه معتقدم که به جز کودنها، سایر انسانها فرق زیادی در هوش ندارند و تنها تفاوتشان در اشتیاق و سختکوشیشان است و همچنان فکر میکنم که مهمترین تفاوت همین است.
*توصیه من به شما این است که چیزی را پیدا کنید که بیشتر از همه از انجام دادنش در زندگیتان لذت میبرید و سپس سعی کنید آن را تماموقت انجام بدهید. زندگی کوتاه است. پس اشتیاقتان را دنبال کنید.»
*افراد موفقی که در این مصاحبهها توصیف میشدند واقعاً پشتکار داشتند: «این فرد، در شروع واقعاً بهترین نویسنده نبود. منظورم این است که ما عادت داشتیم داستانهایش را بخوانیم و بخندیم، چون طرز نوشتنش خام و وحشتناک بود. اما او بهتر و بهتر شد و پارسال برنده جایزه گوگنهایم شد.» افراد موفق همیشه میخواهند پیشرفت کنند: «او هیچوقت از خودش راضی نیست. شاید فکر کنید که او تا حالا اینطوری بوده، اما او سختگیرترین منتقد خودش است.» افراد موفق، الگوهای پشتکار هستند.
*افراد خوشبین هم احتمالاً مثل بدبینها با رویدادهای بد مواجه میشوند و تفاوت در تفسیرهای آنها نهفته است: افراد خوشبین از روی عادت به دنبال علتهای موقت و معین رنجشان میگردند، درحالیکه افراد بدبین فکر میکنند که باید علتهای دائمی و فراگیر را مقصر دانست.