» زیباترین تکه های کتاب، از کتاب صد سال تنهایی

زیباترین برش ها از متن کتاب "صد سال تنهایی" از نگاه کاربران
*شوهرش گفت: هنوز هیچکسمان اینجا نمرده. آدم تا وقتی یک مُرده زیر خاک نداشته باشد متعلق به جایی نیست". اورسولا، با قاطعیتی مهربانانه، جواب داد: "اگر لازم باشد بمیرم تا اینجا بمانید، حرفی نیست: حاضرم بمیرم.
*گذشته جز دروغ نیست، که حافظه راه برگشت ندارد، که بهارهای کهن بازیافتنی نیستند، و شورانگیزترین و پایدارترین و سرسختترین عشق هم به هر حال حقیقتی است گذرا.
*و بر این اساس، تصمیم گرفتند دیگر به سینما نروند چون به نظرشان رسید خودشان آن قدر غم و غصه دارند که لازم نباشد برای بدبختیهای تصنعی مخلوقاتی خیالی گریه کنند.
*و از خودش میپرسید آیا بهتر نیست در قبر دراز بکشد و خاک رویش بریزند و، بیهراس، از خداوند میپرسید آیا راستی راستی خیال میکند آدمها از آهناند که این همه غصه و آزار را تاب بیاورند.
*بهترین دوستِ آدم کسی است که تازه مرده باشد.
*کفشهایت را بپوش و کمکم کن این جنگِ کوفتی را تمام کنم". موقعی که این را میگفت، نمیدانست شروع کردن جنگ خیلی آسانتر از پایان دادن به آن است.
*بیراه نمیگفتند که آنچه را روز رشته، شب پنبه میکند.
*همه آنها یکجورند؛ تا زمانیکه بچهاند رفتاری خوب دارند و اطاعت میکنند و مؤدباند؛ طوریکه گویی حتی از پس کشتن یک مگس هم برنمیآیند؛ اما بهمحض آنکه ریش درمیآورند، همهچیز را بههم میریزند.
*انتخابات جز مضحکه و دغلبازی نیست.
*علم فاصلهها را از میان برداشته. به همین زودیها، آدم میتواند هر اتفاقی را که در دنیا میافتد تماشا کند، بیآنکه از منزل بیرون بیاید.