» معرفی کتاب : جستارهایی در باب عشق
عنوان کتاب : جستارهایی در باب عشق
نویسنده : آلن دو باتن
مترجم : گلی امامی
انتشارات : نشر نیلوفر
هرگز نباید با نگاه اول عاشق شویم. باید تا زمانی که با چشمان باز، عمق و ماهیت آب را بررسی کامل نکردهایم از شیرجه رفتن در آن بپرهیزیم.
ماجرای این کتاب درباره زن و مردی است که به طور اتفاقی در پروازی کنار هم قرار میگیرند و پس از اینکه گفتوگویی کاملا عادی میان آنها شکل میگیرد، بیشتر به هم توجه میکنند و بعد از پایان پرواز نیز تصمیم میگیرند همدیگر را ملاقات کنند.
در ادامه این دو نفر بیشتر با هم آشنا میشوند، سعی میکنند همدیگر را تحتتاثیر قرار دهند و کارهایی برای هم انجام دهند. رفته رفته عاشق میشوند و دیگر جنبههای این رابطه خود را نمایان میکند. درگیریها و فراز و نشیبهایی را تجربه میکنند و…
آلن دوباتن نیز در این مسیر از ابتدا همهی رفتارها، احساسات، واکنشها و هرآنچه را که در یک رابطه عاشقانه مهم و قابل توجه باشد زیر نظر میگیرد و به بررسی آن میپردازد.
در این کتاب فراز و فرود یک رابطه و اتفاقاتی که در جریانِ یک رابطه تجربه میکنیم... این کتاب یک داستان صرفا عاشقانه نیست بلکه عشق و یک رابطه را از زاویه های مختلف زیر ذره بین برده و با نگاهی موشکافانه و تا حدودی فلسفی و روانشناسانه به تحلیلِ رفتارهایی که در آن عاشقی و رابطه میکنیم پرداخته است..
کتاب نکات جالبی دارد، درس های جالبی میدهد و حقایق تلخ و شیرین را بیان میکند، اینکه در یک رابطهی عاطفی چه اتفاقایی میافتد و چه چیزی تغییر میکند و چگونه پیش میرود.
امتیاز بزرگ جستارهایی در باب عشق موجز بودن در عین فراگیری و سادگی در بیان یکی از پیچیده ترین بخش های زندگی هر آدمی ست این کتاب راهنمای روابط عاشقانه و حل المسائل چطور عشق خود را بشناسیم نیست بیشتر آینه ای است در برابر آینه ما که هرکدام مشاهدات خودمان را داریم، تله هایی که از سر گذراندیم زیرکی ها و یأس هایی که تجربه کردیم و ... و این همه نه فقط در عشق زمینی مرد و زن که در هر عشق و گرایش به شی به موقعیت به یک باور قابل تعمیم است و اینکه یادمان باشد عشق یک نقطه نیست یک طیف در بستر زمان و مکان است !
دوباتن در این کتاب، عشق را از زوایه های مختلف بررسی میکند. این یکی از هنرهای دوباتن است که یک موضوع را می گیرد و از نظر ادبیات، جامعهشناسی، روانشناسی و فلسفه تحلیل میکند و به این می پردازد که هر کدام از آنها چه بازتاب هایی دارند و سرانجام، عاقبت کار به کجا میانجامد.
کتابی جذاب از تحلیل رابطه عاشقانه و حل مشکلاتی که در این روابط ممکن است پیش بیاید که در خلال یک داستان بیان شده است. الن دو باتن بسیار هنرمندانه این موضوعات را بیان کرده است و ترجمه خوبی هم از خانم امامی می خوانیم.
در پشت کتاب جستارهایی در باب عشق الیاس کانتی می گوید:
دیدن ورای آدم ها آسان است، ولی ما را به جایی نمی رساند.” به عبارت دیگر چه آسان و چه بی فایده در افراد عیب مییابیم.
آیا وقتی عاشق میشویم بعضاً به این دلیل نیست که، حتی به بهای کوری خودمان در این فرایند و آن لحظه خواسته ایم، دیدن ورای آدم ها را نفی کنیم؟
اگر بدبینی و عشق دو گزینه متقابل باشند، آیا عاشق شدن ما به این دلیل نیست که می خواهیم از موضع ضعف بدبینی، نجات یابیم؟
آیا در هر ” عشق در نگاه اول” نوعی گزافه پردازی نسبت به خصوصیات معشوق وجود ندارد؟ نوعی گزافه پردازی که ما را از منفی نگری معمول مان منفک می کند و تمرکز و نیرویمان را معطوف کسی می کند که چنان باورش داریم که هرگز حتی خود را چنین باور نداشته ایم.
بخشی از متن کتاب:
آلن دوباتن: چرا با فرد نامناسبی ازدواج میکنید؟
آنام: ازدواج نامناسب، یکی ازچیزهایی است که خیلی میترسیم در زندگیمان پیش بیاید. برای اجتناب از آن تلاش زیادی میکنیم. با اینحال، دست آخر همه همین کار را میکنیم: با کسی ازدواج میکنیم که مناسب ما نیست.
یکی از دلایل ازدواج نامناسب این است که ما خودمان مشکلات پیچیدهای داریم که هر وقت میخواهیم به دیگران نزدیکتر شویم نمایان میشود. در واقع، ما فقط از دید کسانی که ما را خیلی خوب نمیشناسند، طبیعی و نرمال به نظر میرسیم. اگر در جامعهای زندگی میکردیم که میزان آگاهی و خودشناسیِ افراد بالاتر بود، سوالِ مرسومی که در اوایل هر رابطهای پرسیده میشد این میبود: «دیوانهبازیهات چه جوری است؟»
مثلا شاید وقتی کسی با ما مخالفت میکند از درون خیلی خشمگین میشویم؛ یا فقط مواقعی که کار میکنیم احساس آرامش داریم. شاید واکنشمان در برابر تحقیرشدن سکوتِ محض است. هیچ کس کامل نیست. اما مشکل اینجاست که ما به ندرت قبل از ازدواج پیچیدگیهایِ رفتاریِ خودمان را وارسی میکنیم.
ما در زندگی عاشقانه مان بیش از هر چیز به دست تقدیر نیازمندیم. اگر آرزو کنیم یا باور داشته باشیم که روزی دست تقدیر ما را برابر مرد یا زنی قرار می دهد که خوابش را می دیده ایم، آیا مرتکب گناه شده ایم؟ ایا مستحق نیستیم با گونه ای باور خرافی آرزو کنیم سرانجام به موجودی بر بخوریم که مرهم تمام رنج های ملال اور ما باشد؟ هرچند ممکن است دعاهای ما هرگز مستجاب نشود، یا روابط درک نشده ی مشترک ما پایانی نداشته باشد ،اگر آمدیم و عرش کبریایی بر ما دل سوزاند، آیا واقعا باید بپذیریم که این ملاقات با شاهزاده یا شاهزاده خانمی که بر ما ارزانی شده فقط برحسب تصادف بوده است؟ آیا نمیتوانیم برای یک بار هم که شده منطق را کنار بگذاریم و این را بخشی اجتناب ناپذیر از تقدیر عاشقانه مان بخوانیم؟
هر نوع عاشق شدنی پیروزی امید بر دانش شخصی است. ما عاشق میشویم، به این امید که چیزهایی را که میدانیم در ما هست، در دیگری نیابیم: جبونی، ضعف اراده، عدم صداقت، سازشکاری و حماقت. حلقه ای از عشق گردن دوست می اندازیم و تصمیم میگیریم هرچه میان آن است عاری از خطاست. در معشوق کمالی سراغ می گیریم که در خودمان نمی یابیم، و از طریق وحدتمان با او امیدواریم ایمانی متزلزل را در نوع خود بیابیم...
وقتی عاشق میشویم، تصادفهای طبیعی زندگی را، پشت حجابی از هدفمندی پنهان میکنیم. هر چند اگر منصفانه قضاوت کنیم، ملاقات با ناجیمان کاملا تصادفی و لاجرم غیر ممکن است، اما باز اصرار میورزیم که این رخداد از ازل در طوماری ثبت شده بوده و اینک در زیر گنبد مینایی به آهستگی از هم باز میشود. انسان ها در تنهايی همه چيز به دست میآورند الا شخصيت...
هر نوع عاشق شدنی پیروزی امید بر دانش شخصی است. ما عاشق می شویم، به این امید که چیزهایی را که می دانیم در ما هست، در دیگری نیابیم.
بالای سر هر داستان عاشقانهای این تفکر هر چند وحشتناک و نادانسته آویزان است که چگونه پایان مییابد! درست به این میماند که در عین سلامت و نیرو بکوشیم به مرگمان فکر کنیم! تنها تفاوت میان پایان عشق و پایان زندگی این است که: حداقل در مورد دوم خیالمان راحت است. این آسایش خاطر را داریم که بعد از مُردن چیزی حس نخواهیم کرد!
در مورد عشق چنین آسایشی وجود ندارد، چه کسی میداند که پایان یک رابطه لزوما پایان عشق و قطعا پایان زندگی نیست.؟!!
جبری گرایی عاشقانه من و کلوئه مانع از آن شد که بیندیشیم اگر شرایط به گونه ای دیگر رخ میداد، می توانستیم به سادگی عاشق کسی دیگر بشویم، تصور وحشتناکی گویای این که، عشق تا چه حد وابسته به حس نیاز و منحصر به فرد بودنِ عشق من است. چگونه میتوانستم تصور کنم نقشی که کلوئه در زندگی من ایفا می کند، می توانست به همان نسبت توسط کسی دیگر اجرا شود.