عنوان کتاب: چهل فکر سمی
نویسنده: آرنولد لازاروس و کلیفورد لازاروس و آلن فی
مترجم: پروین طلی
حتی یک لحظه هم این افکار را باور نکن!
حالا وقتش است که نگاهی به باورهای نادرست سمیتان بیندازید.
با خواندن و به کار بردن مطالب این کتاب تا حدودی قادر خواهید شد یکی دو یا چندین باور نادرست سمیتان را شناسایی کنید که باعث شدهاند بدون دلیل ناراحت و ناراضی باشید. اما مهمتر این است که با به کار بردن پادزهرهای مختلفِ مطرح در این کتاب، میتوانید افکارتان را سمزدایی کنید و مسیر را برای زندگی متعادلتر و از نظر روانشناختی سالمتر و ارضاکنندهتر، هموار سازید.
جای تعجب است که هنوز اشخاص باهوش و روشنفکر زیادی که خودشان را مردمانی مطلع و آگاه میدانند، از عقاید و فلسفههایی پیروی میکنند که شادمانی خودشان را تخریب میکند و آرامش و سلامت دوستان و خانوادهشان را از بین میبرد. این کتاب برای اشخاصی که زندگی خود و عزیزانشان را تخریب میکنند، نوشته شده است.
اگر سفرتان را از مسیری اشتباه شروع کنید، گم خواهید شد. چنین مسأله ای در مورد سفر زندگی نیز صدق میکند. در اطراف ما آن قدر باورهای نادرست و اطلاعات بیمعنا وجود دارد که نقشه ای ناقص برای طی مسیر به دستمان دهد. در نتیجه، در مسیرهایی که به ناکجاآباد منتهی میشود، قرار میگیریم. اغلب در الگوهایی گرفتار میشویم که در ما تنش، افسردگی، اضطراب، گناه و عصبانیت ایجاد میکند.
اگر به همه یا تعدادی از این باورهای نادرست معتقدید، از شما میخواهیم به دقت باورهایی را که در این کتاب مطرح شدهاند، مدنظر قرار دهید و دوباره به گونه ای روش مند درباره ی این باورهای سمی بیندیشید و آن ها را حذف کنید.
اگر بازنگری فکری داشته باشید، به احتمال زیاد خیلی شادتر خواهید بود و توانایی بیشتری برای سازگاری و مشکلات کمتری خواهید داشت. ما باور داریم که روشمان دربارهی باورهای نادرست سمی و پادزهرهای خاص آنها، بی بروبرگرد به شما کمک خواهند کرد.
پس از مطالعه کتاب قادر خواهید بود یک یا چند باور نادرست سمیتان را شناسایی کنید که باعث شدهاند بدون دلیل ناراحت و ناراضی باشید. همچنین با پادزهرهایی آشنا میشوید که با به کاربردنشان می توانید افکارتان را سم زدایی کنید و مسیر را برای زندگی متعادل تر و سالم تر، هموار کنید. اطراف ما آن قدر باورهای نادرست و اطلاعات بیمعنا وجود دارد که باعث شده نقشهای نادرست برای رسیدن به مقصد در دست داشته باشیم و بنابراین در الگوهایی گرفتار میشویم که در ما تنش، افسردگی، اضطراب، گناه و عصبانیت ایجاد میکند.
اگر به همه یا تعدادی از این باورهای نادرست معتقدید، پس این کتاب را به دقت مطالعه کرده و و باورهایی را که با شما در میان گذاشته شده است را مدنظر قرار دهید و دوباره به گونهای روشمند دربارهی این باورهای سمی بیندیشید و آن ها را حذف کنید.
اگر بازنگری فکری داشته باشید، به احتمال زیاد خیلی شادتر خواهید بود و توانایی بیشتری برای سازگاری و مشکلات کمتری خواهید داشت.
باور داشته باشید که این روش ها برای از بین بردن افکار سمی، به شما کمک خواهد کرد.
کتاب چهل فکر سمی ، شما را با افکاری آشنا می کند که در درونتان لانه می کند و قدرت پیشرفت و تغییر را از شما می گیرد و به مرور شما را به آدمی افسرده تبدیل می کند.
بخشی از متن کتاب:
باور سمی شماره یک: تفریح و سرگرمی چیزی جز اتلاف وقت نیست.
بعضی افراد معتقد هستند که با مدام کار کردن میشود کارهای بیشتری انجام داد، پیروز شد و جلو افتاد.
بعضی دیگر حتی از این هم جلوتر رفته و باور دارند سرگرمی و تفریح گناه یا بیهوده محسوب میشود چرا که نتیجه ملموسی ندارد و دسته سوم معتقدند نه تنها تفریح و سرگرمی خوب نیست بلکه بد هم هست چرا که ما را از هدف اصلی منحرف میکند!
چه مقدار از این دست عقاید را در خودتان یا اطرافیانتان دیدید؟
باید گفت کار و تفریح هر دو برای یک زندگی سالم ضروری بوده و باید تعادل داشته باشند، چه بسا تحقیقات روانشناسی که نشان دادهاند داشتن فعالیتهای تفریحی بین کار، کیفیت کار و خلاقیت ذهن را بالا میبرد.
یادتان باشد اوقاتی که آدمی شاد است و لذت میبرد هرگز وقت تلف شده به حساب نمیآید.
باور درست: استراحت و تفریح و تمدد اعصاب از نیازهای اساسی انسان است.
باور سمی شماره دو: با کنترل کردن دیگران بهتر میتوانیم زندگی کنیم.
خیلی خب بیایید فرض کنیم اولین فرد را کنترل کردین، دومی را کنترل کردین و .... ، به نظرتان آدمها تمام میشوند؟
کسانی که مدام در حال کنترل بقیه هستند اغلب اوقات نگرانند و عدم امنیت دارند. هیچکس دوست ندارد بقیه به او بگویند چه کاری را بکند و چه کاری را نه، با اینکار فقط از دوست، دشمن میسازیم!
اگر رفتاری واقعا شما را آزرده میکند، میتوانید به جای تهدید یا تشر یا نصیحت (که از مصادیق کنترل هستن)، از طرف "خواهش کنید" دیگر آن کار را نکند و اگر به نتیجه نرسیدید فاصله بگیرید؛ فرق نمیکند این فرد پدر، مادر، دوست، رئیس و هرکس دیگری باشد!
یادتان باشد بقیه حق دارند به سبک خودشان زندگی کنند اما شما هم حق دارید هر وقت لازم بود نظر و خواستهتان را روشن و قاطع و با ملایمت بگویید.
چقدر اصول جرأتمندی را بلدید؟ چه تجربهای از کنترل کردن یا کنترل شدن دارید؟
باور درست: اگر سعی نکنیم دیگران را کنترل کنیم راحت تر زندگی میکنیم.
باور سمی شماره سه: آنهایی که زمان عصبانیت هرچه دلشان خواست میگویند سالم تر میمانند.
ابراز نکردن هیجانات مثل خشم برای سلامتی زیان آور است، اکثر روانشناسان و متخصصان حوزه سلامت بر این تاکید دارن که هیجانات نباید سرکوب شوند. اما راه درست ابراز هر هیجان چیست؟ آیا وقتی عصبی میشویم باید داد و فریاد کنیم؟ آیا این باعث میشود اطرافیان از ما حساب ببرند؟ یا باعث تسلط به اوضاع میشود؟
جواب تموم سوالا منفی است!
پس بپذیریم که خشم هیجان مفیدی است اما زمانی کارکرد بیشتری دارد که به روشنی و با ملایمت بیان شوو، رسیدن به این مرحله خود جرأتمندی است.
پس یادمان باشد وقتی خونسردی خود را از دست میدهیم اقتدارمان کم میشود و در دید طرف مقابل ضعیف به نظر میآییم.
باور درست: پرخاش کردن حین عصبانیت یعنی شکست خوردن. کسی سالم تر میماند که احساساتش را قاطع و روشن اما با ملایمت بیان کند.
باور سمی شماره چهار: رفتار من هرطور که میخواهد باشد، دوستان و نزدیکانم باید من را دوست داشته باشند!
آدمهایی که میگویند من راچ به "خاطر خودم" دوست داشته باش!
این عقیده با اینکه خیلی هم طرفدار دارد اما از اساس اشتباه است، چرا که عشق بیقید و شرط برای زمان کودکی ما بود، اون مادر ما بود که فارغ از اینکه چکار کردهایم یا نکردهایم همچنان دوستمان داشت...
یادمان نرود دوران کودکی تموم شده و در روابط فعلی رفتار ما عامل تعیین کننده است!
فرقی نمیکند طرف مقابلمان کیست، حتی اگه همسرت است و از او انتظار داری با وجود پرخاشگری و بیمسئولیتی و ... باز هم به "خاطر خودت" دوستت داشته باشد یک لحظه وقایع را از دیدگاه اون ببین. مردم نمیتوانند فکر ما را بخوانند، آنها رفتار ما را میبینند و بر آن اساس قضاوت میکنند، صرف نظر از اینکه چه نیتی داریم!
باور درست: اینکه چگونه رفتار میکنی مهم تر از این است که چه کسی هستی.
باور سمی شماره پنج: بدی را باید با خوبی جواب داد.
فرض کنید دوستی دارید که مدام شما را به صورتهای مختلف اذیت میکند، اما دفعات بعدی باز رفتار خوبی از سمت شما میبیند، انگار نه انگار که اتفاقی افتاده است. پس چرا باید به این فکر بیافتد که رفتارش را عوض کند؟
وقتی هر بار بعد از رفتار ناخوشایند لبخند میزنی و وانمود میکنی مشکلی پیش نیامده، پس اصلا طرف مقابل از کجا باید بفهمد رفتارش اشتباه بوده است؟
وقتی دوستت با تو بد رفتاری میکند و تو به همان رفتارت ادامه میدهی در واقع به او یاد میدهی که به رفتارش ادامه بدهد! زمانی ممکن است رفتاری تغییر کند که فرد احساس کند انجام آن رفتار تبعات منفیای برایش خواهد داشت. این باور سمی در فرهنگ ما هم خودش را نشون میدهد، حتما زیاد شنیدهاید سوختن و ساختن!
در اصل هدفمان باید این باشد که رفتارهای اهانت آمیز و خشن دیگران را تضعیف کنیم، با دیگران عادلانه رفتار کنیم و مراقب باشیم آنها هم با ما عادلانه رفتار کنند.
باور درست: به رفتار بد دیگران با قاطعیت و خونسردی جواب میدهم و اجازه نمیدهم کسی با من رفتار ناخوشایندی داشته باشد.