عنوان کتاب : واقع نگری
نویسنده : هنس روسلینگ، اولا روسلینگ و آنا روسلینگ
مترجم : عاطفه هاشمی و سیدحسن رضوی
انتشارات : نشر ملیکان
اتفاقات خوب در اخبار نمی آيند. اتفاقات خوب تقريبا هيچ وقت گزارش نمی شوند. اين يعنی اخبار، تقريبا هميشه بد است. وقتی اخبار بد میبينيم ، از خودمان بپرسيم اگر خبر مثبتی هم بود، به گوشمان ميرسيد يا نه. در رسانه، خبری از دستاوردهای تدريجی نيست. وقتی روندی به تدريج بهبود پيدا می كند و با افت های دوره ای همراه است، بيش تر متوجه افت های دوره ای می شويم تا پيشرفت كلی.
دانش جهانی شما چقدر است؟ چقدر دربارهی حقایق جهانی میدانید؟ اطلاعاتتان را از کجا میآورید؟ اخبار؟ یا آموزههای تاریخ مصرف گذشته؟
این کتاب حاصل تراوشات ذهنی یک نابغه در گوشهی اتاقش نیست، این کتاب حاصل پژوهش های هنس روسلینگ و پسر و عروسش هست که چندین سخنرانی در تدتاک هم داشتند.
در کتاب واقعنگری چندین واقعیت جهانی که همگی راجع به آنها اشتباه فکر میکنیم توضیح داده شده که اکثرا حول جابجایی ثروت و جمعیت است، در این کتاب تاکید شده که اخباری که به خورد ما داده میشود همیشه شامل اتفاقات بدِ بزرگنمایی شده هست، اخبار بدترین ورودیای هست که به ذهن ما میآید، چون روز به روز ما را بدبینتر و مضطربتر از قبل میکند و باعث میشود احساس ناامنی کنیم.
واقع نگری يعنی ... وقتی داريم اخبار منفی دريافت می كنيم، يادمان باشد اطلاع رسانی در مورد حوادث بد بيش تر اتفاق می افتد و وقتی شرايط بهبود پيدا می كند، معمولا چيزی درباره اش نمی شنويم، اين اتفاق ديدگاه بسيار منفی و تيره ای در مورد جهان به ما می دهد كه به شدت استرس زاست.
برای كنترل غريزهی منفینگری، منتظر اخبار بد نباشيد. بهتر و بد. سعی كنيم بين سطحی مثل بد، و مسيری برای تغيير، مثل بهتر، تمايز قائل شويم. خودمان را متقاعد كنيم كه چيزها ممكن است بد و در عين حال بهتر از گذشته باشند.
اخبارِ بيش تر به معنای رنج بيش تر نيست. گاه بيش تر شنيده شدن اخبار بد، به دليل رصد بيش ترِ درد و رنج مردم است، نه بدتر شدن دنيا.
کتاب دو هدف را دنبال میکند یکی اینکه قصد دارد پیشرفت هایی که در محدوده جهان به طور کلی حاصل شده را به ما نشون بدهد و هدف بعدیش این است که غرایزی را به ما بشناساند که درون همه ما وجود دارند و از طریق آن ها سعی در درک و توضیح مسائل میکنیم و این غرایز باعث میشوند که ما به اشتباه نتیجه گیریهایی بکنیم که ممکن است از واقعیت دور باشد.
نویسنده، رسانه ها را مشوق این غرایز میداند و به نوعی معتقد است که رسانهها با تکیه بر این غرایز نتایج مورد نظر خودشان را از خبرها به مخاطب القا میکنند.
نویسنده این کتاب هنس روسلینگ پروفسور سلامت جهانی و آمارشناس سوئدی هست. این آخرین تلاش او برای پایاندادن به جهل دربارهی دانش جهانی بود. هنس روسلینگ در سال ۲۰۱۷ از دنیا رفت. هنس روسلینگ در این کتاب شرح میدهد که چرا پیشرفتها اغلب چنین روند پنهان و خاموشی دارند، و به خوانندگان نشان میدهد چطور متوجه این پیشرفتها شوند.
واقعنگری یعنی فقط آن دیدگاههایی را در ذهن داشته باشیم که در تأییدشان حقایقی قوی و اثباتکننده وجود دارد. زمانی که دربارهی روندهای جهانی، مثل درصد انسانهای فقیر جهان، سؤالات سادهای از ما میپرسند، بهشکلی نظاممند پاسخهای غلط میدهیم. پاسخهای غلطمان هم طوری است که میبینیم حتی انتخابهای شامپانزههایی که پاسخها را بهطور تصادفی حدس میزنند، از روزنامهنگاران، برندگان جوایز نوبل و بانکداران و سرمایهگذاران، به واقعیت نزدیکتر است.
در این کتاب، هنس روسلینگ استاد سلامت بینالمللی و پدیدهی جهانی تِد، بههمراه دو همکارش آنا و اولا در مورد چرایی این اتفاق توضیحات بدیع و جسورانهای میدهند و به شرح ده غریزهای میپردازند که باعث انحراف دیدگاه ما میشود. درنهایت معلوم میشود با وجود تمام عیبونقصها، وضع جهان از آنچه فکر میکنیم، بهتر است. اما وقتی بهجای داشتنِ دیدگاههای واقعیتمحور، همیشه نگران همهچیز هستیم، دیگر نمیتوانیم روی چیزهایی تمرکز کنیم که بهواقع تهدیدمان میکنند.
این کتاب پر از نمودار برای فهم بهتر موضوعات است. این کتاب به خوانندهها کمک میکند تا دید درست و واقعی نسبت به وضعیت دنیا داشته باشن و با ده دلیل به ما ثابت میکند که اوضاع دنیا آنقدرها که فکر میکنیم بد نیست و در واقع درباره جهان اشتباه فکر میکنیم.
مشکل ما این است که از نادانستههایمان چیزی نمیدانیم. حتی حدسیات ما توسط ضمیر ناخودآگاه و تعصبات پیشبینی شده تأثیر میپذیرند. واقعنگری، الهامبخش و مکاشفهآمیز، سرشار از حکایتهای جالبتوجه و داستانهای اثرگذار است. این اثر بهواقع کتابی است بنیادین و متقاعدکننده که طرز نگرش شما به جهان را تغییر میدهد. مشخص شد که جهان با وجود تمام نقصهایش در حالت بسیار بهتری از چیزی که ما ممکن است تصور کنیم، قرار دارد. این بدین معنی نیست که نگرانیهای واقعی وجود ندارند، اما وقتی که همواره در مورد همه مسائل، به جای پذیرش یک جهان بینی مبتنی بر واقعیت، صرفا نگران هستیم، تواناییمان را در تمرکز بر مسائل مهمتر و واقعیتر از دست میدهیم.
جالب است بدانید بیل گیتس هزینهی خرید یک نسخه از آن را برای تمام فارغالتحصیلان دانشگاهها در سال ۲۰۱۸ در آمریکا پرداخت کرده و هر کس با مراجعه به وبلاگ بیل گیتس میتوانست نسخه الکترونیکی کتاب واقعنگری را به صورت رایگان دانلود و مطالعه کند، که همین موضوع نشان دهنده میزان اهمیت این کتاب است.
مشکل اصلی ما، نداشتن اطلاعات کافی و درست است و حتی حدسها و تحلیلهایمان نیز از طریق جانبداریهای ناخودآگاه و با تأثیرپذیریمان از رسانهها و... که اغلب نگاهی بدبینانه و ناامیدانه است، شکل میگیرند.
وقتی به جای داشتنِ دیدگاههایی بر اساس واقعیت، همیشه نگران همهچیز هستیم، دیگر نمیتوانیم روی چیزهایی تمرکز کنیم که واقعاً تهدیدمان میکنند. این اثر، طرز نگرش شما به جهان را تغییر میدهد.
هنس روسلینگ پزشک سوئدی و از بنیانگذاران سازمان پزشکان بدون مرز بود که در سال میلادی گذشته فوت کرد و کتاب که حاصل کار و تلاش او بود، با همکاری پسرش و دوستِ پسرش، جمعبندی و منتشر شد.
هنس روسلینگ عاشق آمار و اعداد بود. چیزی که تقریباً در تمام سخنرانی های TED او هم حس میکنید. در صفحهی معرفی او در سایت تد نوشته شده است که: «دادهها در دستان او آواز میخوانند.»
روسلینگ به خاطر سالها سفر و فعالیتهای انساندوستانه در نقاط مختلف جهان، در سال ۲۰۱۲ جایزه فعالیت های بشر دوستانه هاروارد را نیز دریافت کرد و احتمالاً با این توضیحات، بهتر میتوانید حدس بزنید که دوستی او و بیل گیتس هم چگونه و بر چه اساسی شکل گرفته است.
روسلینگ در کتاب خود به ده خطای شناختی اشاره میکند که باعث شده بسیاری از ما، دنیا را تلختر از آنچه هست ببینیم و حتی احساس کنیم جهان به سرعت رو به نابودی پیش میرود. فقر و نابرابریها، تغییرات اقلیمی، جنگهای داخلی و نبردهای بین کشورها و انواع بحرانها و خبرهای تلخی که هر روز در رسانهها میخوانیم و میشنویم، خوراک مناسبی برای آن خطاهای شناختی هستند تا ما را به کلی از آینده ناامید کنند.
نوع بشر به طور کلی، تمایل غریزی شدیدی به تفکر دوتایی دارد و دلش میخواهد چیزها را به دو دستهی متمایز تقسیم کند؛ طوری که چیزی جز شکافی خالی بینشان نباشد. ما عاشق دوتایی کردن چیزهاییم؛ خوب در برابر بد، قهرمانها در برابر شرورها، کشور من در برابر سایر کشورها. تقسیم کردن جهان به دو قسمت مجزا کاری ساده و غریزی است. البته مشکلساز نیز است؛ چراکه این نوع تقسیمبندی باعث تعارض میشود و ما این کار را همیشه بدون فکر انجام میدهیم.
بخشی از کتاب:
هیچ چیز مثل ایده ای بزرگ نمی تواند مردم را متحد کند و اجازه دهد جامعه ی رویایی مان را بسازیم . ایدئولوژی ، دموکراسیِ آزاد و بیمه سلامت همگانی را به ما هدیه کرده است .
اما ایدئولوژیست ها ، درست مثل متخصصان یا فعالان اجتماعی، حتی با نتایجی مضر تر، می توانند روی موضوع یا راه حلی متمرکز شوند . هر کس برای تماشای واقعیت زندگی در کوبا و ایالات متحده، وقت کافی صرف کند، به وضوح متوجه میشود که تمرکز متعصبانه روی یه ایده، مثل بازار آزاد یا برابری، به جای اندازه گیری عملکرد و فعالیت های کارساز، کار بیهوده و بی نتیجه ای است.
در یکی از موارد انتشار مواد هستهای، حتی یک نفر هم از مواد هستهای کشته نشد؛ اما بیش از هزار نفر در حین فرار از حادثه کشته شدند.
غریزهی ترس راهنمای خوبی برای فهم جهان نیست.
این غریزه توجه ما را به سمت خطراتی نامحتمل هدایت میکند و باعث میشود از چیزهای واقعاً خطرناک غافل شویم.
ترس تنها در صورتی میتواند مفید واقع شود که متوجه خطرات واقعی باشد.
ترسناک = چیزی که احساس خطر را در ما به وجود میآورد.
خطرناک = آنچه ما را واقعاً در معرض خطر قرار میدهد.