» معرفی کتاب : ناکدبانو
عنوان کتاب : ناکدبانو
نویسنده: سوفی کینسلا
مترجم: روناک احمدی آهنگر
انتشارات: نشر نون
سامانتا یک وکیل باهوش ، جسور و با استعداد است که به جز کار خود که در آن حرفه ای است به چیز دیگری اهمیت نمی دهد و البته کاری هم به جز آن از دستش برنمی آید حتی آب پز کردن یک تخممرغ ..
بهزودی قرار است در شرکتی که سالها در آن کار کرده سهامدار شود، چیزی که همیشه آرزویش را داشته است. اما، در پی یک اشتباه، ناگهان همهچیز شکل دیگری به خود میگیرد و اتفاقاتی میافتد که آرامش سامانتا را به هم میریزد. او در موقعیتی غیرمنتظره قرار میگیرد و زندگی جدیدی را در خانهای آغاز میکند. سامانتا به دلایل خاص و غیرمنتظرهای عاشق زندگی جدیدش میشود. آیا ممکن است اهالی خانه به راز او پی ببرند؟ اگر بتواند دوباره به زندگی سابقش برگردد، آیا این کار را خواهد کرد؟
اما شرایطی در زندگیش پیش می آید که متوجه می شود چیزهایی در زندگی وجود دارد که حتی از کار کردن هممهمتر است و همین چیزهای کوچک گاهی زندگی را سرشار از لذت می کند ..
این کتاب با قلم طنز نوشته شده و باعث خنداندن وسرگرمی مخاطب می شود در عین حال که پیام مهمی را نیز به مخاطب منتقل می کند که در زندگی همه چیز کار نیست و باید حتما تعادل را رعایت کرد..
سوفی کینسلا، نویسندۀ طناز و محبوب انگلیسی را با رمانهای پرکشش، پر از سرخوشی و سرشار از زنانگی میشناسند. نویسندهای که با نثری صمیمی و روایتی روان، دنیای زنان و دغدغههای امروزی آنها را روایت میکند.
ناکدبانو در مورد زن جوان پرکاری است که متوجه میشود در زندگی چیزهایی مهمتر از کار کردن هم وجود دارد و بهتدریج یاد میگیرد از چیزهای کوچک زندگی لذت ببرد. این کتاب طنز جذاب برای سرگرم کردن و خنداندن مخاطب نوشته شده است، اما حاوی پیامی مهم است: لزوم برقراری تعادل بین کار و زندگی.
در زندگی چیزهای مهمتر از کار کردن هم هست!
ما باید یاد بگیریم که بین و کار و زندگی تعادل برقرار کنیم و گاهی در کمترین زمان ممکن با چیزهای کوچیک هم شده حالمان را خوب کنیم. اگر شما هم مثل سامانتا که شخصیت اصلی کتاب هست آرامش در زندگیتان بهم ریخته و کار زیاد باعث شده که لذت بردن از زندگی را فراموش کنید حتما نگاهی به این کتاب که پر از اتفاقات بامزه و طنز هم هست بیاندازید!
اگر زندگی پر استرسی دارید اگر دائم مشغول کارید واین کار از همه چیز در زندگی تان ، مهمتر است برای انبساط خاطر و لبخند زدن و شاید تغییر شیوهٔ زندگیتان این کتاب را بخوانید، مطمئنم که لذت خواهید برد.
این کتاب در لیست پر فروش های واشنگتن پست و نیویورک تایمز بوده است.
بخشی از متن کتاب :
تا صبح روز جمعه، خرابکاری خاصی پیش نمیآد. یا حداقل، اتفاق خاصی نمیافته که گایگرها ازش باخبر بشن.
سهشنبه، یه فاجعۀ کوچولو سر درست کردن ریزوتوی سبزیجات به وجود اومد، اما خدا رو شکر بهکمک شرکت تهیۀ غذا، موفق شدم یه راهحل لحظۀ آخری پیدا کنم. یه زیرپیرهنی ساتن گلبهی هم بود که بعداً، فهمیدم احتمالاً باید با درجۀ پایینتری اتو میشد. یه گلدون کریستالی مارک دارتینگتون هم، وقتی سعی کردم با جاروبرقی گردگیریاش کنم، افتاد و شکست. به نظر نمیآد کسی متوجه شده باشه که سر جاش نیست، فردا هم گلدون جدیدی که سفارش دادم میرسه.
تا الان، این هفته برای من، فقط دویست پوند خرج داشته، که به نسبت هفتۀ قبل، خیلی عالیه. اگه همینجوری پیش بره، ممکنه کمکم به سوددهی هم برسم.
دارم لباس نمناک ادی رو میذارم توی خشککن و تمام سعیام رو میکنم که این کار رو بدون نگاه کردن انجام بدم. بعد، صدای تریش رو میشنوم که داره صدام میکنه.
«سامانتا، کجایی؟» خوشحال به نظر نمیآد. یعنی چیزی فهمیده؟ «دیگه نمیتونم تحمل کنم که تو اینجوری اینجا بگردی.» میآد پشت در. داره با حرارت سرش رو تکون میده.
«ببخشید؟» بهش نگاه میکنم.
ادا درمیآره. «موهات.»