» معرفی کتاب : انسان خداگونه
عنوان کتاب : انسان خداگونه
نویسنده: یووال نوح هراری
مترجم: زهرا عالی
انتشارات : نشر نو
در طول تاریخ، اولین بار است که انسانها بیشتر بر اثر پرخوری میمیرند تا فقر غذایی؛ بیشتر بر اثر کهولت میمیرند تا بیماریهای واگیردار؛ و بیشتر از آنکه به دست سربازان و تروریستها و جنایتکاران کشته شوند، خودکشی میکنند. در ابتدای قرن بیستویکم، احتمال مرگ انسانهای عادی از زیادهروی در خوردن همبرگرهای مکدونالد بهمراتب بیشتر از خشکسالی یا ویرویس اِبولا یا حمله القاعده است.
در کتاب جنجالی و پرفروش «انسان خردمند» یوال نوح هراری میخوانید که وقتی انسان در گذر زمان از موجودی ابتدایی به تدریج تبدیل به موجودی هوشمند و در نهایت خردمند شد، زمان آن میرسد که ادعای برتری کند. با این تفسیر جهان پر میشود از خداگونههایی که باهم دچار تناقض و تضارب آرا هستند.
در کتاب «انسان خداگونه» که ادامه کتاب «انسان خردمند» است، هراری درباره آینده انسان سخن میگوید. انسانی که حالا خود را همردیف خالقش میداند.
هراری در این اثر هم همان سبک و سیاق کتاب قبل را پی میگیرد. به تاریخ از منظری کلان نگاه کرده و این بار رد پای انسان خداگونه را دنبال میکند. او میگوید انسان خداگونه برای رسیدن به وضعتی که امروز دارد، سه انقلاب کلی را پشت سر گذاشته است:
دورهای که انسان خود را در احاطه یک وجود برتر میدید. این ذات برتر برای خود نمایندگانی داشت که آنها بر بشر حکمرانی میکردند و درست و غلط را به او مینمایاندند.
کتاب انسان خداگونه تاریخ مختصر آینده است اما نه آینده ای دور. آینده ای که هراری از آن صحبت میکند 50 سال بعد و یا حداکثر 200 سال بعد است. هراری کتاب را به سه بخش تقسیم کرده است:
بخش اول : انسان خردمند بر جهان چیره می شود. فصل اول کتاب انسان خداگونه به رابطه ی بین انسان و حیوانات و عواملی که باعث تسلط انسان ها یر آن ها می شود میپردازد. در این بخش به سه سوال پاسخ داده میشود : فرق بین انسان ها و دیگر حیوانات چیست. گونه زیستی انسان چگونه جهان را تسخیر کرد و آیا انسان خردمند گونه زیستی برتر است یا فقط قلدر محله.
بخش دوم : انسان خردمند به جهان معنا می بخشد. در ادامه کتاب هراری از انقلاب زبانی و واقعیت های قراردادی همچون کشورها ، مرزها، پول نام میبرد که سبب شد که تا همکاری و تعامل های منعطف و گسترده ایی میان انسان ها صورت بگیرد. انسان ها از حیوانات به دلیل باور به همین واقعیت های قراردادی و تخیلی توانست پیشی بگیرد و رشد کند. در این بخش همچنین هراری بیان میکند که انسان گرایی در واقع نوعی مذهب است که به جای خدا انسان مورد ستایش قرر میگیرد. سه سوال بخش دوم: انسان چه نوع جهانی خلق کرد. انسان چگونه اطمینان یافت که علاوه بر مهار جهان به آن معنا نیز میبخشد. ستایش انسان چگونه به مهم ترین آیین زمان بدل شد.
بخش سوم : انسان خردمند کنترل شرایط را از دست می دهد. هراری این امکان را که ممکن است یک انسان ابر قدرت جایگزین انسان ها و جوامع انسانی شود بررسی میکند .
بخشهایی از کتاب:
_تاریخدانان گذشته را مطالعه نمیکنند که تکرارش کنند، مطالعه میکنند که از آن خلاص شوند. انسان در طی آن ۲۰۰۰۰ سال، از شکار ماموت با نیزههای سنگی به کاوش در منظومه شمسی با فضاپیما رسید اما نه به مددِ شکل گرفتن دستانی ماهرتر یا مغزی بزرگتر (ظاهراً مغز ما امروزه بهواقع کوچکتر شده است). برعکس، عامل اصلیِ چیرگی ما بر جهان تواناییمان در پیوند دادنِ بسیاری از انسانها با یکدیگر بود.
_در تاریخ، هیچ عدالتی نیست. وقتی که مصیبتی بهبار میآید، تقریبا همیشه فقرا بهمراتب بیش از ثروتمندان گرفتارش میشوند، حتی اگر در وهله اول ثروتمندان مسبب آن فاجعه بوده باشند.
_اگر واقعا من خودم صاحب افکار و تصمیمهایم هستم، آیا میتوانم تصمیم بگیرم ظرف یک دقیقه آینده اصلا به هیچ چیز فکر نکنم؟
_تا اوایل سال ۲۰۱۶، ثروت ۶۲ نفر از ثروتمندترین افراد دنیا برابر با دارایِ ۳/۶ میلیارد نفر از فقیرترین افراد بود! معنایش این است که با توجه به جمعیتِ ۷/۲ میلیارد نفریِ دنیا این ۶۲ میلیاردر سرجمع به اندازه نیمی از انسانهای فرودست دنیا ثروت دارند.
_اگر به هند بروید و فیلی ببینید، حین نگاه کردن به فیل از خود نمیپرسید «چه حسی دارم؟» – میگردید تلفن هوشمندتان را پیدا کنید تا از فیل عکس بگیرید و در صفحه فیسبوکتان بگذارید و بعد هر دو دقیقه یکبار صفحهتان را وارسی کنید تا ببینید چند «لایک» گرفته است. نوشتن روزنامه خاطرات شخصی – که در میان نسلهای پیشینِ بشری بسیار رایج بود – در نظر بسیاری از نوجوانهای امروزی کاملا عبث و بیهوده است. چرا باید چیزی بنویسیم که هیچکس دیگری نمیتواند بخواند؟ شعار جدید این است: «اگر چیزی را تجربه کردی، ثبت و ضبطش کن. اگر چیزی را ثبت و ضبط کردی، وارد اینترنتش کن. اگر چیزی را وارد اینترنت کردی، به اشتراک بگذارش.»
_در زمانهای دور، قدرت داشتن به معنی دسترسی به اطلاعات بود. اکنون قدرت یعنی آگاهی بر اینکه از چه چیزی باید چشم پوشید. .