دوره ای که به جرات میتونه ورق زندگیتو عوض کنه!


» جایی که خرچنگ‌ها آواز می‌خوانند

جایی که خرچنگ‌ها آواز می‌خوانند

عنوان کتاب : جایی که خرچنگ‌ها آواز می‌خوانند

نویسنده : دلیا اونز

مترجم : آرتمیس مسعودی


کتاب جایی که خرچنگ‌ها آواز می‌خوانند نوشته ی دلیا اونز از پرفروش ترین آثار سال 2018 و 2019 به شمار می رود و داستان جنایی و جذاب دختری است که اعضای خانواده اش او را در سنین خردسالی رها کرده اند تا تنهایی، در دل طبیعت بکر کارولینای شمالی، با پدر کج خلقش زندگی کند. جایی که خرچنگ ها آواز می خوانند (Where the Crawdads Sing) به مدت 45 هفته در صدر لیست پرفروش ترین کتاب های جهان بوده است و می تواند به افسانه ای بی بدیل تبدیل شود. این رمان با قلب تان بازی می کند و موضوعی جدید در ترکیب انزوا و طبیعت از دیدگاه یک نویسنده ی خانم در خلال عشقی را روایت می کند که بیشتر حالت توفیق اجباری دارد.

این اثر یک درام جنایی، عاشقانه و معمایی است که شما عاشقش خواهید شد. این رمان به تار و پود طبیعت تان سفر می کند و سوالاتی بی پاسخ می پرسد، سوالاتی که قدمتی به اندازه ی مرداب دارند. این کتاب شرح حالی از تلاش برای بقا، امید داشتن، عشق ورزیدن، تنهایی، نومیدی، غرور، تعصب و انعطاف پذیری است.

طرز تهیه چیز کیک پنیری بدون گلوتن مطلب مرتبط طرز تهیه چیز کیک پنیری بدون گلوتن

این رمان 431 صفحه‌ای نوشته دلیا اونز است و در صدر آثار پرفروش سال 2019 قرار دارد. این رمان که آگوست گذشته توسط انتشارات پاتنم منتشر شد، در نیمه اول سال میلادی، بیش از 907 هزار نسخه و از زمان انتشار بیش از یک‌میلیون و 100 هزار نسخه فروش داشته است.

بخشی از کتاب:


رمان این‌چنین شروع می‌شود: «صبح یک روز داغ اوت، مرداب در کنار کاج‌ها و بلوط‌ها در مه فرورفته بود. نخل‌های کلمی به طور غیرمعمولی به این طرف و آن طرف سوق داده می‌شدند و مرغ‌های ماهیخوار پر و بال گشوده بودند و کیا برای ششمین‌بار، صدای محکم بسته شدن در را شنید.»

شب پس از دیدن چِیس اندرو در اسکلۀ جامپین، کایا روی میز آشپزخانه و کنار سوسوی نور فانوس نشست. او دوباره شروع به آشپزی کرده بود؛ برای شام، بیسکوئیت کره‌ای، شلغم و لوبیا چیتی داشت و در حین خوردن آن‌ها، کتاب می‌خواند. اما فکر پیک‌نیک فردا با چیس اندرو، همۀ جملات را از هم می‌پاشید.

کایا از جایش بلند شد و در تاریکی شب از خانه بیرون زد و زیر نور کرم­رنگ ماه راه رفت. هوای لطیف تالاب همچون پارچه‌ای ابریشمی به دور شانه‌های او بود. نور ماه مسیر غیر منتظره‌ای را از بین درختان کاج در پیش گرفته بود و سایه‌هایی با ریتم منظم ایجاد کرده بود.

کایا لباسی سفید رنگ و دست دوم به همراه یک دامن چین‌دار به تن داشت و دستانش را به­آرامی تکان می‌داد و با صدای آهنگ کاتیدیدها و قورباغه‌های پلنگی می‌رقصید. چهرۀ چیس اندرو جلوی چشمانش بود و دلش می‌خواست که او کنارش باشد. نفس‌هایش عمیق شده بود. هیچ‌کس تابه­حال مثل چیس اندرو به او نگاه نکرده بود؛ حتی تیت.

صبح روز بعد، کایا شبه جزیره را دور زد و چیس را در قایقش و در قسمت ساحلی دریا دید. در روشنایی روز، واقعیت در جریان بود و انتظار او را می‌کشید. گلویش خشک شده بود. قایق را به سمت ساحل هدایت کرد، از قایق پیاده شد و آن را به داخل ساحل کشید؛ کف قایق روی شن‌ها کشیده می‌شد…


_نامزد دریافت جایزه ی ادگار سال ۲۰۱۹

_نامزد دریافت بهترین داستان تاریخی گودریدز سال ۲۰۱۸

‌_با فروش بیش از سه میلیون نسخه

فرم ارسال نظر


مطالب پیشنهادی از سراسر وب




  فروش تجهیزات ویپ   |   تهران وکیل   |   گردشگری ارم بلاگ   |   مشاور ایرانی در لندن  


آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین مطالب مجله


آلینز، تجربه لذت‌بخش خرید از سراسر دنیا! آلینز، تجربه لذت‌بخش خرید از سراسر دنیا! مشاهده