» راهنمای مُردن با گیاهان دارویی
عنوان کتاب: راهنمای مُردن با گیاهان دارویی
نویسنده : عطیه عطارزاده
اولین رمانِ عطیه عطارزاده یک کارِ تجربی و نو است. راهنمای مُردن با گیاهانِ دارویی هم داستانی خاص دارد و هم ساختاری قابل تأمل. رمان روایتی است از یک دختر جوان که چشمانش نمیبینند و در خانهای همراهِ مادرش در کارِ خشک کردن، ترکیب و آمادهسازی گیاهانِ دارویی برای فروش در بازار است.
او در تاریکی چشمانش توانسته با استفاده از قوای دیگر به درکِ جذابِ اشیا و ابزاری برسد که با آنها کار میکند. همه چیز برایش در ساختار و وجوهِ گوناگون این گیاهان و البته رابطه با مادرش خلاصه شده، تا اینکه روزی برای یک مراسمِ خانوادگی از خانه پا بیرون میگذارد و باز که میگردد خیلی چیزها درونش عوض شده است... عطیه عطارزاده با استفاده از موقعیتِ خاصِ شخصیتش و فضای گوتیکی که برای او طراحی کرده، به لایههای پُرآشوبِ ذهنی نزدیک میشود که میل به خشونت و عشق در آن توأمان وجود دارد. این دوگانگی بزرگ و محوری رمان را به سمتی میبرد که برای کمتر مخاطبی پیشبینیشدنی است و میتوان گفت او را با امرِ غریبِ ذهنِ راوی و رابطهاش با امور بیرونی تنها میگذارد. راهنمای مُردن با گیاهانِ دارویی یک رمانِ متفاوت و قصهگوست. رمانی که در آن تنهایی یک مفهومِ برآشوبنده است و رهایی از آن راههای عجیب و گاه خونینی دارد.
چیزی که این رمان را متمایز و برجسته میکند خلاقیتی است که به اشکال و انواع مختلف در لابلای سطور ظاهر میشود؛ خلاقیت شکلی کتاب از طریق نثر فکر شده و توصیف های تأمل برانگیز و زیبا و طریق چیدمان فصل ها و اضافه کردن حاشیه نوشت های جالب بروز پیدا میکند؛ خلاقیت محتوایی از طریق انتخاب راوی ای که شرایط ویژه ای دارد و تا تقریبا یک سوم اول کتاب این شرایط ویژه را متوجه نمیشویم، و انتخاب فضای غریب و کم گویی شاعرانه ای که در ترکیب با پیرنگ داستانی، فضا و قصه ای معماگون ایجاد میکند . خلاقیت در انتخاب دنیایی متفاوت - دنیای گیاهان و دنیای تنهایان - هم فُرم را متفاوت میکند و هم محتوا را. حدود دو سوم اول کتاب جالب تر بود، یعنی قبل از اینکه صحنه ها و رخدادهای خشونت آمیز شروع بشوند، هرچند از همان ابتدای رمان فضای نوعی هراس یا ترس ناشناخته در روایت وجود دارد. ایدۀ بوعلی بسیار بنظرم جالب بود.
رمان به نوعی رشد فلسفی و شناختی راوی را روایت میکند، و برخورد او را با جهان پیرامون شرح میدهد. عناصر پیرنگ و پیشینه و سرنوشت شخصیت ها بسط داده نمیشود به طریق رایج برای ادبیات داستانی و رمان، و همه از یک فضای مه آلود وارد میشوند و در نهایت در همان فضای مه آلود هم گم میشوند و خواننده از طریق گمانه زنی و مربوط کردن اشاره های گذرا در ذهن میتواند حدس بزند که داستان و ماجرا چه میتوانسته باشد .
غیر از موضوع گیاهان دارویی و پرداختن به آنها؛ فقدان حس زمان به شکل متداول آن و روایت اثر در میان خواب و بیداری شخصیت اصلی از دیگر عواملی است که کتاب را از مرز ژانرهای شناخته شده خارج می کند، طوری که جایی از زبان شخصیت اصلی می خوانیم؛ «بیدارشدن عجیب ترین کار جهان است. تا مدت ها بعد از نابینا شدنم متوجه زمان درست بیدارشدن نمی شوم» . همچنین رفت و برگشت های فراوان نویسنده به خوی در زمان پنج سالگی، بیان پایان داستان و سرنوشت مادر به صورت کلی از فصل های ابتدایی یا این جمله های کلی که «تمام این سال ها بعدازظهرهایمان در زیرزمین یا گلخانه» همه نشان دهنده استفاده زمان در خدمت هدف کلی نویسنده برای بیان داستانی بی زمان و در مکانی محدود است.